بوزاواژهنامه آزاداز وزیدن امده .ب وز.یعنی بدو.بوزا یعنی دوید._سوم شخص. او ندارد یار بی یار چگونه بوزا
بوزون هیگزواژهنامه آزادHiggs boson؛ ذرّۀ خدا یا ذرّۀ الهی. یکی از ذرات بنیادی اولیه که جرم آن 125 گیگاالکترون ولت است.
بوزاواژهنامه آزاداز وزیدن امده .ب وز.یعنی بدو.بوزا یعنی دوید._سوم شخص. او ندارد یار بی یار چگونه بوزا
مئی هاواواژهنامه آزادروستایی است در شمال شهرستان میانه نزدیک به کوه بوزقوش با جمعیتی دز حدود هزار نفر. شغل اصلی اهالی مئی هاوا کشاورزی و دامداری است. قدمت این مکان به زمان مادها می
فرأواژهنامه آزادفَرَأ:بر.وزن جَبَلَ ،گور خر وحشی و جمعش فِراء بوزن جِبال-وَ کلَّ الصّیدِ جَوفِ الفرأ . این مثل را در موردی بکار می برند که مراد بیان اهمّیّت چیزی و مزیت آن بر ا
وجواژهنامه آزادوج از واژه های هندواروپایی است، و این زبان واژه های مشترکی در پارسی باستان و اوستایی و پارتی و پارسی میانه دارد. واژۀ وج در موارد مختلف به صورت وش و وز نیز ظاهر