خمیرگیرواژهنامه آزاددستگاهی صنعتی که کار آن به عمل آوردن خمیر های نانوایی و قنادی است. نام دستگاهی که عملیات ورز دادن خمیر را انجام می دهد.
دنگواژهنامه آزاددَنگ درآوردن:تقلید کردن کار دیگران از روی تمسخر(گویش شوشتری) به عنوان مثال:علی لکنت زبان داشت و بچه ها با گیر انداختن زبان خود دنگ او را در می آوردن صدا (لکی)
بهره وریواژهنامه آزاد(اقتصاد) مقدار کالا یا خدمات تولیدشده در مقایسه با هر واحد از انرژی یا کار هزینه شده؛ به دست آوردن حداکثر سود ممکن، با بهره گیری و استفادۀ بهینه از نیروی انسانی
ورمزیارواژهنامه آزاداهورامزدایار - اورمزدیار - ورمزیار در زبان لری ، به عنوان یکی دیگر از زبان های ایرانی، شاهد صورت اصیل «اهوره مزدا»ی باستانی هستیم:«هرمز» و «ورمز». صورت نخستین،
کجرهواژهنامه آزادکجره به کسر ک و کسر ج و فتح ر به معنی قسمتی از گیاه پنبه که در آن پنبه رشد کرده و بعد از بیرون آوردن پنبه به آن قسمت پنج پره که خشک شده گفته میشود