پای بندواژهنامه آزادپای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.
آرسامواژهنامه آزادنیرومند. کسی که دارای نیروی خرس باشد. ارسام ناقه راندن او را تا نشان پای بر زمین گذارد. (این جمله در فرهنگ فارسی به فارسی امده بود چنین به نظر می رسد به معنی ش
فلیوانواژهنامه آزادفَلیوان:falivaanجمع فَلیو به معنی بیهوده، بی خبر، بی فایده تا به پای خویش باشند آمده// آن فلیوان جانب آتشکده مثنوی- دفتر دوم بیت 2303 شرح جامع مثنوی معنوی. کریم
اگالواژهنامه آزاداگال به فتح حرف ( ا ) و با حالت تشدید روی حرف گ به معنی زانوبند شتر که در موقع خواباندن و نگه داشتن در یک محل به هر دو پای جلو و گاهی به یکی از پاها جهت ماندن ش