پشنگهواژهنامه آزادپاشیدن آب به طور مثال وقتی ماشینی در آب رد شود و قطرات آب را به ما بپاشد می گوییم پشنگه شدیم پاشیدن مایعات به اطراف، ترشح با فشار ،مثل زمانی که سنگ در آب می افت
هزینه اشتراکواژهنامه آزادوجهی که به طور مرتب برای استفاده از یک کالا یا خدمت پرداخت می شود. معادل فرانسوی آن آبونمان است.