اردومنشواژهنامه آزاد[ اَ م َ ] (اِخ ) (به معنی راست منش ) اردومنش. پسر وَهوک َ پارسی. داریوش در کتیبه ٔ بیستون ستون چهارم بند هیجدهم، نام او را در ردیف اشخاصی یاد کند که با او همدس
عمودواژهنامه آزادراست. آن به چَمِ وارونِ کژ است. دو خط عمود بر هم به پارسی می شود دو خد راست بر هم. عمودی از رأس مثلث بر ضلع روبرو فرود می آوریم به پارسی می شود خدی از تارک سِگو
خایرواژهنامه آزاددور زدن پشت به باد و عوض کردن جای بادبان از راست به چپ یا بر عکس.(اصطلاح دریانوردی)
یامنواژهنامه آزادکسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى کیره کسى که اعمالش رو در روز قیامت به دست راستش مى گیره