ممنوع الخروجواژهنامه آزادشهربند، کشوربند، ده بند. آن که او را به ماندن در کشوری یا شهری یا دهی یا جای مشخصی مجازات کرده اند. آن که تنها در کشور یا شهر یا ده یا جای معین دیگری تواند زیست
ورنگناواژهنامه آزادوَرَنگنا یا همان پَرشَگنا؛ پرنده ای اساطیری و عاشق تخت پادشاهی بود که تخت پادشاهان را جا به جا می کرد. در کتاب اوستا، یشت (فصل) چهاردهم، از آن یاد شده است. ورنگ
پاریادواژهنامه آزادیاد پارسیان، پاسدار فرهنگ و تمدن پارسی زبانان، نام جشن یا مراسمی است که ایرانیان باستان پیش از آغاز جشن عید سال نو (نوروز) به جا می آوردند در این جشن به صورت سم