بهلواژهنامه آزادبگذار؛ رها کن. بِهِل کاین آسمان پاک چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد (مهدی اخوان ثالث). بِهِل ( بِ هِ ل ) - اجازه خواستن و فرصت خواستن بر کاری - شکل مخفف ( ب
بهلکهواژهنامه آزادبهلکه-Bahalkeh, نام یکی از طوایف بزرگ ایل یموت ترکمن است که در شش روستای منطقه ترکمن صحرای استان گلستان ساکن است، شامل بهلکه شیخ موسی؛ بهلکه بایرام آخوند و بهلک
بالابصراواژهنامه آزاداسم روستایی واقع در 11 کیلومتری شهرستان بابل دارای آب بندانی بزرگ و بیش از دویست هکتار میباشد. اسم این روستا برگرفته از نام شهری است که سالیان بسیار دور واقع د
بهلکهواژهنامه آزادبهلکه-Bahalkeh, نام یکی از طوایف بزرگ ایل یموت ترکمن است که در شش روستای منطقه ترکمن صحرای استان گلستان ساکن است، شامل بهلکه شیخ موسی؛ بهلکه بایرام آخوند و بهلک
بیلندواژهنامه آزادآشنایی با زادگاه بهلول روستای بیلند استان خراسان رضوی – شهرستان گناباد – روستای بیلند بیلند در عرض جغرافیایی 34 درجه و 21دقیقه شمالی و طول جغرافیایی 58درجه و 42
بهرواژهنامه آزاد(بندری) بِهر یا بِحر به معنی بگذار، قرار بده؛ مترادف بِهِل، از مصدر هلیدن. نصىیب، بهره.
هلیدنواژهنامه آزادهشتن , گذاشتن , فروگذاشتن , واگذاشتن , هلیدن (مصدر) گذاشتن فروگذاشتن واگذاشتن رهاکردن:((درختی که اکنون گرفتست پای بنیروی شخصی درژید زجای . وگرهمچنان روزگاری هل