بهجردواژهنامه آزادنام یکی از محله های شهرستان بردسیر. بهجرد در لغت به معنی «درخت بِهِ گِرد» است و چون این منطقه عرب نشین بوده، گ به ج تبدیل شده است. در این محل، مساجد زیبایی همچو
بهجردواژهنامه آزادنام یکی از محله های شهرستان بردسیر. بهجرد در لغت به معنی «درخت بِهِ گِرد» است و چون این منطقه عرب نشین بوده، گ به ج تبدیل شده است. در این محل، مساجد زیبایی همچو
وجدانواژهنامه آزادوجدان در گویش لکی منطقه غرب کشورمان از دو واژه وژ و دان می باشد که وژ به معنای خود و خویشتن است و دان نبز به معنای دانستن میباشد و با ترکیب این دو واژاه وژدان ح
جولرستانواژهنامه آزادجولرستان مکانی در 3 کیلومتری شهر اصفهان که سال های قدیم مکان گلاب گیری بوده و به گلاور معروف بوده و در ثبت کتابی «گلارستان» نوشته اند و با نفوذ زبان عربی به ایر
مزرجواژهنامه آزادبنا بر تحقیقات انجام شده، نام سکونتگاه مِزِرج در ابتدا مِزَرگ (MEZARG) بوده که از دو واژۀ مِز (MEZ) و اَرگ (ARG) تشکیل شده است. مِز واژه ای اوستایی (پارسی کهن)