مال بندانواژهنامه آزاددر گذشته، در هر سه فرسخ، چند کمند اسب نگه می داشتند که هر کمندش، چهارتا بود و در آنجا، اسب های دستگاه های پستی را عوض می کردند. این منزل ها را مال بندان می گفتن
مال بندانواژهنامه آزاددر گذشته، در هر سه فرسخ، چند کمند اسب نگه می داشتند که هر کمندش، چهارتا بود و در آنجا، اسب های دستگاه های پستی را عوض می کردند. این منزل ها را مال بندان می گفتن
بالابصراواژهنامه آزاداسم روستایی واقع در 11 کیلومتری شهرستان بابل دارای آب بندانی بزرگ و بیش از دویست هکتار میباشد. اسم این روستا برگرفته از نام شهری است که سالیان بسیار دور واقع د
تاس بقچهواژهنامه آزادوسایل همراه مثل کوله بار - وسایلی که داخل پارچه ای محکم می بندند و به سفر و دنبال کار می روند.
کوورواژهنامه آزاد(بختیاری) نام دوشاخه چوب باریک که بر پوزه گوساله یا بزغاله می بندند که دیگر از پستان مادر شیر نخورند یا به اصطلاح آنها را از شیر بگیرند.