بلغاواژهنامه آزاد[ب ُ ل َ] صورت مخفف بلغاء؛ جمع ِ بَلیغ. شیواسخنان، چیره زبانان، زبان آوران، سخنگزاران، سخندانان، سخن سنجان (لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین).
بلغمواژهنامه آزادبِلْغَمْ:(belgham) در گویش گنابادی یعنی گرفتگی عضله که همراه با درد است ، درد عضلات ، درد درونی در اعضای بدن
بلغاواژهنامه آزاد[ب ُ ل َ] صورت مخفف بلغاء؛ جمع ِ بَلیغ. شیواسخنان، چیره زبانان، زبان آوران، سخنگزاران، سخندانان، سخن سنجان (لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ معین).