بعلاوهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جَمَن. از ریشۀ "جَمیدَن" به آرِشِ (معنیِ) "جمع کردن". آن نشانۀ + است که شماره های دو سویش با هم جَم می شوند. برای نمونه، 5 =
لافوواژهنامه آزادLafaw یا لفو بصورت لف بعلاوه اب به معنی سیل است به لری و نیز در لغت نامه اسدی توسی برای سیل هین امده است
سهمسیواژهنامه آزادسهم به معنای ترس مانند سهم در سهمگین بعلاوه سی از واژه ی کهن هندی اروپایی ای است که معنای واژه می دهد و در واژه ی افسانه در واژه ی سخن و در say در انگلیسی یافت
آریسانواژهنامه آزادواژه ای فارسی مرکب از "آری" به معنای آریایی بعلاوه پسوند "سان" (مانند، مشابهت)؛ کسی که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.
مهنیاواژهنامه آزادنوع:دخترانه ریشه اسم:فارسی معنی:آنکه اجداد و پدرانش از بزرگان و نیکان است ، از نسل بزرگان ، بزرگ زاده ، مرکب از مه به معنای بزرگ بعلاوه نیا به معنای اجداد و نیا
ولمیدنواژهنامه آزادهر چند استاد بهار والمیدن را به کار برده است به معنی استراحت کردن ولی من معتقدم که در لری به شکم لم می گوییم مثلا لمو یعنی شکمو و نیز گوش دراز و شل را وال می گو