بعلاوهواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) جَمَن. از ریشۀ "جَمیدَن" به آرِشِ (معنیِ) "جمع کردن". آن نشانۀ + است که شماره های دو سویش با هم جَم می شوند. برای نمونه، 5 =
بالابصراواژهنامه آزاداسم روستایی واقع در 11 کیلومتری شهرستان بابل دارای آب بندانی بزرگ و بیش از دویست هکتار میباشد. اسم این روستا برگرفته از نام شهری است که سالیان بسیار دور واقع د
دامبالانواژهنامه آزاد(نوعی قارج است که در زیر خاک بعل می آید و خوراکی و لذیذ است و به زبان ترکی محلی دامبالان گفته میشود)
لافوواژهنامه آزادLafaw یا لفو بصورت لف بعلاوه اب به معنی سیل است به لری و نیز در لغت نامه اسدی توسی برای سیل هین امده است
زکالابواژهنامه آزادجوهر سیاه (از زگالاب است که بعلت تلفظ اشتباه با گذشت زمان به زکالاب تبدیل شده است
سهمسیواژهنامه آزادسهم به معنای ترس مانند سهم در سهمگین بعلاوه سی از واژه ی کهن هندی اروپایی ای است که معنای واژه می دهد و در واژه ی افسانه در واژه ی سخن و در say در انگلیسی یافت
آریسانواژهنامه آزادواژه ای فارسی مرکب از "آری" به معنای آریایی بعلاوه پسوند "سان" (مانند، مشابهت)؛ کسی که مانند آریاییان اصیل و نجیب است.