برزواژهنامه آزاد(borz) بلند ودراز/مانند رشته کوه البرز که برز آن به معنای بلند ودراز می باشد. borz بلند , بالا بلند، طولانی
برونواژهنامه آزادبیرون بُروْن:(borwn) در گویش گنابادی یعنی دشت پر خار ، جایی که زیاد خار در آنجا میروید و مستعد رویش خار است. نام یکی از روستاهای گناباد
برون یابی روندواژهنامه آزادگویا "برون یابی" معنا را نمیرساند و بلکه موهم خلاف مقصود یا دچار دیریابی است. باید گفت:"بیرون زد روند" یا مثلن "گسترش روند" یا "روندزا" و "روندرو" (البته در ساخ
فخر فروشیواژهنامه آزادبه رخ کشیدن، متکبّرانه عمل کردن، با تکبّر و حس برتری رفتار کردن، اصول تَواضُع را زیر پا نهادن، خود را برتر از دیگران دانستن و این را در رفتار و اعمال خود بروز د
تراکنشواژهنامه آزاددر دانش بازرگانی، همچند داد و ستد است و در دانش رایانه، همچند دسته ای از کنش های پایگاه داده ها است که یا بایستی به طور کامل انجام شود و یا در صورت بروز مشکل، و
منبع کنرل بیرونیواژهنامه آزادکسانی که فکر می کنند برون داد های بد یا خوب، ارتباطی با رفتار خود آنها ندارد و از کنترل انها خارج است.
منبع کنترل درونیواژهنامه آزادکسانی که معتقدند اعمالشان نقش بسیار زیادی در به حداکثر رساندن برون داد های خوب یا بد دارد.
تشتهواژهنامه آزادتَ ش ت ه:پیاله ای مسین بود که ته آن سوراخی به اندازۀ یک نخود وجود داشت و ظرفیت آن تقریباً به اندازۀ یک فنجان (کاپ) بود و از آن برای اندازه گیری زمان حق آبۀ کشاو