برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
برنمی تابدواژهنامه آزادبرنمی تابد. الف. (شخص سوم مفرد از مصدر «برنتافتن» که نفی مصدر «برتافتن» یا «برتابیدن» است) تحمل نمی کند، تاب نمی آورد، نمی پذیرد. مثال: ناوک غمزه بر دل سعدی مزن
توتالیتارواژهنامه آزادکوتاه توتال یعنی کامل تمام/نظام یاشخص تمامیت خواه سیستم یا رفتاری که مخالفت را برنمی تابد وحذف فیزیکی یا ترور شخصیتی می کند
زیودارواژهنامه آزادنام طایفه ای است که در این مکان سکونت دارن که تبار آنها برمی گردد به آل زیار که در گذر زمان وتلفظ اشتباه به زیودار تغییر کرده است درخت طلایی و نمایان
منداقواژهنامه آزادمنداق برگرفته از اسم منداغول، سیزدهمین خان از نسل چنگیزخان مغول است که به 867 تا 874 قمری برمی گردد.