خار بادآوردواژهنامه آزاد(جهرمی) [آوُرد] نوعی بوتۀ خاردار است که وقتی خشک می شود خیلی سبک می شود، و باد آن را از زمین می کند و با خودش می برد.
افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
فرو کردنواژهنامه آزادگستردن، دراز کردن. سر برآور از گلیمت ای کریم پس فرو کن پای بر قدر گلیم منطق الطیر عطار، ت؛شفیعی:ش.بیت:379
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
هپواژهنامه آزادهُپْ با ضم ه و سکون پ. آگاهى دادن کسی در بیرون از خودرو به راننده که با خودروی دیگری در پس یا پیش هر آن میتواند برخورد پدید آید. در در گویش بومیان شیراز ی [و نز
عزت نفسواژهنامه آزادعزت نفس از دو بخش مهم تشکيل مي شود : 1- باور خودتوانمندي به معناي داشتن اطمينان به توانائي فکر کردن . درک کردن . آموختن . انتخاب کردن و تصميم گيري براي خود . 2-