اهریمنواژهنامه آزادراهنمای همۀ بدی ها؛ به شیطان و جن ها و دیو هم اهریمن گفته اند. ابلیس . ملک طاووس ( در غرب ایران . این نام به شیطان ابلاغ میشود . به این دلیل که از ملائکه مقرب د
خزوکواژهنامه آزاد(شیرازی) خَزوک؛ سوسک. || کَدو: خَزوک سرخرنگ حمام. (در شیراز، کدوی خوردنی را کودو تلفظ می کنند.) || خَزوک چسو: سوسک سیاهی است که از خود بوی بدی منتشر می کند. ||
تخطئهواژهنامه آزادخطایی را به کسی نسبت دادن [ت َ طِ/طَ ءَ / ءِ] (مص، عربی) خطاگرفتن در کار از کسی. نسبت خطا به کسی دادن. بدگویی کردن از کسی. کسی را به بدی منسوب کردن.
دژخیمواژهنامه آزاد(زبان پاک) مرکب از دژ و خیم؛ بدخو. خیم به معنی خلق و خو است و پیشوند «دژ» به معنی بدی همراه با درشتی است.