بهلواژهنامه آزادبگذار؛ رها کن. بِهِل کاین آسمان پاک چراگاه کسانی چون مسیح و دیگران باشد (مهدی اخوان ثالث). بِهِل ( بِ هِ ل ) - اجازه خواستن و فرصت خواستن بر کاری - شکل مخفف ( ب
سولاریومواژهنامه آزادسولاریوم:دستگاهی که با انتشار پرتو ی فرابنفش باعث تیره و برنزه شدن پوست بدن میشود از لوازم آرایشی به شمار می آید
درزگواژهنامه آزادپاشیده شدن آب یا مایعی دیگر به بدن یا چیزی دیگر. وقتی آب یا مایعی از محیط اطراف به کسی یا چیزی می پاشد، این را درزگ شدن گویند. به کسر دال و راء و سکون زاء و گاف
بدو صلاحواژهنامه آزادبَدوِ صَلاح؛ در علم فقه حالتی است که میوه قابلیت پایدار ماندن را دارد و در آن زمان، تردید طرفین معامله در فروش میوه بر روی درخت از بین می رود. مانند:سرخ یا زرد