برخودگوواژهنامه آزادمقر ، معترف ، اقرارکننده ، کسی که علیه خویش سخنی بگوید مانند کسی که به بدهکار بودن یا انجام بزه از سوی خویش اقرار کند ، خستو کننده .
ذمیواژهنامه آزاد(حقوق مدنی، فقه) حق ذمی حقی است که شخص به عهده دیگری دارد، مانند حق بستانکار بر بدهکار. در اصطلاح دیگر، آن را ذمه و حق دینی هم گفته اند.
دافواژهنامه آزاددختر (زن) زیبا و دلربا، معشوقه، شخصی که جاذبۀ جنسی زیاد داشته باشد؛ دوست دختر (یا دوست پسر)؛ در زبان آلمانی، سبزیجات گندیده را گویند. در انگلیسی، زنان جاذب مرد