بختواژهنامه آزاد(گنابادی) بَخْت؛ آینده، امید، سرنوشت. || در آیین گبری، نام ستاره ای که با تولد هر نوزاد متولد می شود و با مرگ او بی سو می شود و می میرد.
بنت الهدیواژهنامه آزادبنت در زبان عربي يعني دختر هدي هم كه واژه ي اصيل عربي هست به معني هدايت كننده. روي هم رفته دختر هدايت كننده = بنت الهدي
بستواژهنامه آزادفعل اسنادی را گوییم. نمونه:نهاد و گزارا و بست همان مسند و مسندالیه و فعل اسنادی هستند. (زابلی) (best) ایست! وایستا.
مدولهای استاندارد یعنی چهواژهنامه آزادپودمان:رشته های درهم پیچیده درون یک بافت، همچون رشته های عصبی که در بدن پودمان عصبی را می سازند. پودمان، آمیزه ای است از " پـود" و پسوند "مان" ، که برای رساندن
بختواژهنامه آزاد(گنابادی) بَخْت؛ آینده، امید، سرنوشت. || در آیین گبری، نام ستاره ای که با تولد هر نوزاد متولد می شود و با مرگ او بی سو می شود و می میرد.
مفلوکواژهنامه آزادفلک زده، بد بخت مَفْلوْک؛ فلک زده، فقیر ، بیچاره ، ندار ، کسی که ثروت یا خانواده یا موقعیت خود را از دست داده است.