بجهواژهنامه آزاد[ ب ِ جِ ِ] بدو، فرار کن در اصطلاح یا ضرب المثل محلی"وردار و بجه" یعنی بردار و فرار کن.
اتیش گاوواژهنامه آزادمیله آهنی بادسته چوبی به طول 1.5 متر بانوک کفچه (تخت)مانند که با آن هیزمها و آتش کف تنور را جا بجه می کردند.
ضبطکواژهنامه آزاددستگاهی کوچک، دارای حافظه داخلی و یا اضافی، بجهت ضبط موسیقی که در زبان بیگانه به آن mp3 یا mp4 گفته میشود.