بجهواژهنامه آزاد[ ب ِ جِ ِ] بدو، فرار کن در اصطلاح یا ضرب المثل محلی"وردار و بجه" یعنی بردار و فرار کن.
بجورسیدواژهنامه آزادبِجوْرِسیْدَ:(bejwresida) در گویش گنابادی یعنی خوشحال شدن ، از خدا خواسته بودن، راضی بودن از ته دل ، رضایت ظاهری و باطنی توأمان
بجهواژهنامه آزاد[ ب ِ جِ ِ] بدو، فرار کن در اصطلاح یا ضرب المثل محلی"وردار و بجه" یعنی بردار و فرار کن.
واپاواژهنامه آزاد(بجستان) مراقب بودن؛ درگیر کسی یا چیزی بودن. مثلاً گفته می شود:«من به بچه واپا هستم». یعنی درگیر کارهای بچه هستم. (بجستانی) واپای کسی یا چیزی بودن:مشغول به کسی
بجورسیدواژهنامه آزادبِجوْرِسیْدَ:(bejwresida) در گویش گنابادی یعنی خوشحال شدن ، از خدا خواسته بودن، راضی بودن از ته دل ، رضایت ظاهری و باطنی توأمان