بار بلواژهنامه آزادکلمه ای با معنای خاص بیشتر با گویش خراسانی ، بیش بار آوردن ، در مزارع زعفران سالی که محصول بیش از سنوات پیش باشد کشاورزان آن سال را باربل گویند سال باربل آمد ز
مینهواژهنامه آزادبر دیگران بگذار، نام کسی دیگر را بکار ببر، کس را با نام خودش نخوان و یک نام مستعار بر او بگذار، کارهای یک کس را به دیگری نسبت بده کلمه پشتو است به معناى عشق و م
بغل زدنواژهنامه آزادبغل زدن (بَ غَ زَ) گول زدن و در بغل کسی چیزی که نمی تواند ببرد گذاشتن است، نزدیک است به تعبیر امروزی" هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن"؛ تو مخوانم جفت ، کمتر زن بغل
چورواژهنامه آزاداز لغات عامیه در بازی کودکان که کسی از غفلت بازیکنان استفاده کرده و ادوات بازی را به سرقت ببرد (اصفهانی) آلت تناسلی پسربچه. || چور نوزادی را رفتن، کنایه از ناز
تارنوشتواژهنامه آزادتارنوشت. (وبلاگ)، یک پایگاه شخصی که در برگیرنده روزنوشتهها، تجربیات، خاطرات شخصی و یا سرگرمیهایی است که فرد آنرا در شبکهجهانی به اشتراک میگذرد تا دیگران بت
پروادواژهنامه آزادبه معنی " ترخیص کردن " , منظور ترخیص کالا است , در زمان جاده ابریشم کسانی که میخواستند از چین به اروپا کالایی را ببرند و یا از اروپا به چین , باید در مسیر جاده