ترش بالاواژهنامه آزادآبکش/به زبان یزدی با املای سرهم، ترشبالا، در دهخدا ثبت شده است:[ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترشپالا. ابزاری فلزی و سوراخ سوراخ جهت پالایش پالوده و صاف کردن برنج
گیجالی بالاواژهنامه آزاداین روستا در قدیم حدودأ 350 سال پیش توسط شخصی به نام زهیر از فرماندهان سپاه زندیه ساخته می شود،که برابر واژه انگلیسی gigol به معنای جدید است_
دایزهواژهنامه آزاداین کلمه تشکیل شده است از دو لفظ دایی + زه که معنای خاله را میرساند با این تفاوت که دایزه به خاله های مسن وسن بالا گفته میشود و اکثرا به خاله مادری و خاله پدری
سماکواژهنامه آزادبا کسرۀ سین و بدون تشدید؛ نام دو ستاره در بنات النعش و مجازاً به معنای مکان بالا استفاده شده است.
ساتیرواژهنامه آزادساتیر خدای درجه دوم رفیق باخوس که با گیسویی راست ایستاده گوشهای نوک تیز دو شاخ کوچک و ساقهای بز معرفی شده و یک جام یک ( چوبی که میوه درخت کاج بر سر آن بود و شاخ
عمودواژهنامه آزادراست. آن به چَمِ وارونِ کژ است. دو خط عمود بر هم به پارسی می شود دو خد راست بر هم. عمودی از رأس مثلث بر ضلع روبرو فرود می آوریم به پارسی می شود خدی از تارک سِگو
بادمرغانواژهنامه آزادمنطقه بزرگ و قدیمی در مرکز شهر هرات است . محله قدیمی بادمرغان دارای ساباط های قدیمی و متعدد، یک حوض کلان بنام (حوض خونی)، دو مسجد قدیمی بوده است. این محله بد