ترش بالاواژهنامه آزادآبکش/به زبان یزدی با املای سرهم، ترشبالا، در دهخدا ثبت شده است:[ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترشپالا. ابزاری فلزی و سوراخ سوراخ جهت پالایش پالوده و صاف کردن برنج
گیجالی بالاواژهنامه آزاداین روستا در قدیم حدودأ 350 سال پیش توسط شخصی به نام زهیر از فرماندهان سپاه زندیه ساخته می شود،که برابر واژه انگلیسی gigol به معنای جدید است_
تولغهواژهنامه آزادتُولغَه/ترکی/ قسمت بالای سر. این واژه در مناطق مرکزی افغانستان کار برد دارد. تکیه کردن،محکم گرفتن
وحشتواژهنامه آزادنهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آ
درعواژهنامه آزادمطابق نقل تاریخ نویسان دختران عرب وقتی به سنّ بلوغ می رسیدند به دارالندوه، که توسط قصی بن کلاب ساخته شده بود، می رفتند و در آن جا پارچه ای که با خود برده بودند
پاچه کندنواژهنامه آزادپاچه گرفتن، بالا بردن صدا با عصبانیت و پرخاش کردن. تشبیه به سگ هار است که پاچه شلوار را گاز می گیرد.