بابهواژهنامه آزاد(هزارگی، افغانستان) پدر. ماهی تنها در اقیانوس، شناگرحرفه ای، رانندگی، ماهی مسافرکش دراقیانوس
تلسکواژهنامه آزادتَلُسک به کسی گفته می شود که لکنت زبان دارد. به شخصی که مدل صحبت کردنش نوک زبونی باشه و یا بعضی حرفهای یک کلمه رو چند بار(به صورت رگباری) تکرار میکنه ،گفته میشو
شاخواژهنامه آزادکسی که فکر کند خیلی بالاست؛ مثلاً:فلانی شاخه. ||یعنی ولم کن! دست از سرم بردار. مثلاً:یک نفر بگوید من بهترم و از این جور پزدادن ها؛ و آن قدر ا
دستانواژهنامه آزادزالِ نریمان،فرزند سام،دوتا اسم داشت.ینی قبل از اینکه سام برای پسرش اسم بذاره،از خونه انداختش بیرون،با اون مـوی سپید،براش ننگ بود.سیمرغ اونو زال صدا کرد.بیست و چ