باراندوزچایواژهنامه آزادواژه باراندوزچای از سه سه بخش باران+دوز+چای است. باران در ترکی قدیم به معنای چهار پا (قوچ)که دخیل در زبان روسی نیز است+ دوز در ترکی به معنای دشت + چای در ترکی ب
بگیلواژهنامه آزاداصطلاح مرغـبازان و بودنه بازان است. وقـتی پرنده ای در جنگ گریخت دیگر با هـیچ حریفی تاب مقاومت و ایستادگی را ندارد و به اصطلاح رُخ نمیشود. چنین پرنده ای را "بگیل
نسبیواژهنامه آزاد(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) بازانی. از پیشوند "باز" و "آنیدَن" از زبان پهلوی به چَمِ (معنی) "آوردن". وارونِ اَبَست (مطلق) است. "اکثریت نسبی آرا" به پارسی
شامورتیواژهنامه آزاد1. در لفظ ارمنی دشنام است. 2. جعبه ی مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران 3. حقه بازی 4. ظرفی با سوراخی چند در اطراف محتوی آب که اگر شعبده باز خواهد آب آن بیرون ری