بار بلواژهنامه آزادکلمه ای با معنای خاص بیشتر با گویش خراسانی ، بیش بار آوردن ، در مزارع زعفران سالی که محصول بیش از سنوات پیش باشد کشاورزان آن سال را باربل گویند سال باربل آمد ز
هی بارواژهنامه آزادهی بار:تکرار، دوباره یا چند باره، کار و کنشی را دو یا چند بار انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن.
میهنگانواژهنامه آزادمیهنگان:به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه که از میهن بر جای مانده
اقلیتواژهنامه آزاداقلیت:میهنگان، هم میهنان اقلیت، به جای واژه ی ناپسند اقلیت، این واژه ی فخیم و ایرانی زیبا و برازنده ی همه ی هم میهنان ایرانی است. همه ی اقلیت قومی و دینی، آنچه
سیستم تولید قابل پیکربندی مجددواژهنامه آزادسیستم های تولید قابل پیکربندی مجدّد (RMS)، سیستم های هوشمند و پیشرفته تولیدی جدیدی هستند که پیکربندی مورد نیاز در ساختارشان را برای تنظیم ظرفیت و عملکرد در تغیی
پی برگواژهنامه آزاداسبابی است برای نگهداری و طبقه بندی اسناد و مدارک. در این وسیله می توان به راحتی سند مورد نظر خود را جستجو نمود. واژۀ معادل انگلیسی:lever arch file. واژۀ معادل
مجومردواژهنامه آزادرضوانشهر نام یکی از شهرهای استان یزد است. نام آن قبلاً مَجومِرد بوده و ریشه در زبان فارسی قدیم دارد به معنای مرد جویای محبت. این شهر دارای تاریخی دو هزار ساله م