باد مددواژهنامه آزاد(گنابادی) باد مِدِدْ؛ یک جای کارش می لنگد، کاسه ای زیر نیم کاسه دارد، غیر قابل اعتماد است.
تیرگردونواژهنامه آزادزیراب زن ، به هر سمتی رونده، بر روی باد بودن ، باری به هر جهت بودن ، ابزار بودن ، ضعیف و ناچیز
زریانواژهنامه آزاد(کردی) باد جنوب، باد سرد؛ از اسم های دخترانه. زریان اسم دختر در زبان کردی بوده و به معنی "باد سرد" می باشد (کردی) جوانه زدن، پرورش، باد جنوب.
رامزواژهنامه آزادزیبا اسم مردی در ترکیه که اسم زنش سحر بوده. نام دیگر رامهرمز؛ رومز. رام اردشیرهرمز. رام هرمزاردشیر؛ شاد و خرم باد هرمز (رجوع کنید به دهخدا).
قریة العُبّادواژهنامه آزادنام قدیم دِه آباد روستایی در 25 کیلومتری شمال نطنز است که در حاشیه کویر و سر راه باد رود و ابوزیدآباد و کاشان واقع است . از لحاظ تقسیمات کشوری جزو شهرستان نطنز
قِندِرواژهنامه آزادنوع و گونه ای از پرستو که جسه آن از گنجشک کوچکتر است و معروف است که باد می خورد در شهر دزفول دیده می شود . در ساختمان های کهن و قدیمی سوراخ هایی برایشن می گذاشت