شب باجواژهنامه آزادباجی بوده است که درشب عروسی ازدامادیاخانواده اش گرفته می شده است.بتدریج به شاباش تغییر یافته است.درسبزوار شایدهم جاهایی دیگررایج بوده است.
دنگواژهنامه آزاددَنگ درآوردن:تقلید کردن کار دیگران از روی تمسخر(گویش شوشتری) به عنوان مثال:علی لکنت زبان داشت و بچه ها با گیر انداختن زبان خود دنگ او را در می آوردن صدا (لکی)
مرائیهواژهنامه آزادمتشبّه مبطل به زهّاد،جماعتى باشند که از براى قبول خلق ترک زینت دنیا کنند و خاطر از جمع اسباب دنیوى باز گیرند و بدان طلب تحصیل جاه کنند درمیان مردم.و ممکن بود که
فیتوواژهنامه آزادیکی از فنون در کشتی آزاد که کشتی گیر با گرفتن قسمتی از گردن حریف و جابجایی خود، او را به زیبایی بر زمین می زند.