از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
کودکی در بر، قبائی سرخ داشتروزگاری زان خوشی خوش میگذاشتهمچو جان نیکو نگه میداشتشبهتر از لوزینه می پنداشتشهم ضیاع و هم عقارش می شمردهر زمان گرد و غبارش می ستردواژهنامه آزادکودکی در بر، قبائی سرخ داشت روزگاری زان خوشی خوش میگذاشت همچو جان نیکو نگه میداشتش بهتر از لوزینه می پنداشتش هم ضیاع و هم عقارش می شمرد هر زمان گرد و غبارش می س
کلکشواژهنامه آزاداین نام یک روستا در شهرستان زنجان از توابع تهم نیز می باشد که در قدیم رفت آمد از شمال از این روستا زیاد بود با نام ترکی(گل ،گت ) که به فارسی رفت و امد میشود نام
گلجیکواژهنامه آزادنام روستایی در 45 کیلومتری شهر زنجان. این کلمه ترکی است و از یک واژه ی گل و یک واژه ساز به معنی کوچک ساخته شده است
تنگوانواژهنامه آزادنام کوهی درشمال خوستان _شمال شهرستان اندیمشک_ است. آثاری از دورۀ شکار و دورۀ میترایی، و همچنین دخمه هایی از زمان زردشتیان در آن یافت شده است. جنس این کوه ماسه س
مرسانازواژهنامه آزادمرساناز:دخترزیباو بی نظیرآسمانی باعث فخر و مباهات که وجودش رفاه نعمت وآسایش همیشگی را هدیه می آورد. مرساناز نامی است دخترانه،که دردل خود چندین نام زیباوپرمعنی