ادیب اریبواژهنامه آزادادیب اریب کسی است که در گفتار و نوشتار زیبا و موزون توانا باشد و بتواند معانی بلند موجود در اثار پیشینیان را درک کند.
وریبواژهنامه آزاداریب، کج و معوج، منحرف؛ شاهد مثال:یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب/ یک قدم چون پیل رفته در وریب (این بیت، که در دهخدا از «انجمن آرای ناصری» نقل شده، درواقع از دفتر
ادیب اریبواژهنامه آزادادیب اریب کسی است که در گفتار و نوشتار زیبا و موزون توانا باشد و بتواند معانی بلند موجود در اثار پیشینیان را درک کند.
کج دار و مریزواژهنامه آزادشیوه درست نوشتار:" کژ دار و مریز" کژ: معنای اریب، خمیده، مایل مریز(م+ریز): ریز به معنای ریختن، نریز در مراسم عیش و نوش فرد ریاکار که تمایل به نوشیدن ندارد از