افتو ل بومواژهنامه آزاد(گنابادی) اَفْتُوْ لُ بوم [afto lo bom]؛ پیر، کهنسال، در حال مرگ، نزدیک به مردن.
افتو ل بومواژهنامه آزاد(گنابادی) اَفْتُوْ لُ بوم [afto lo bom]؛ پیر، کهنسال، در حال مرگ، نزدیک به مردن.
جرق آفتابواژهنامه آزاد(مشهدی) جَرق آفتاب؛ آفتاب سوزان. مثال:«دِ جَرق افتو ویستیدَ.» یعنی در آفتاب سوزان ایستاده است.