افتو ل بومواژهنامه آزاد(گنابادی) اَفْتُوْ لُ بوم [afto lo bom]؛ پیر، کهنسال، در حال مرگ، نزدیک به مردن.
افتو ل بومواژهنامه آزاد(گنابادی) اَفْتُوْ لُ بوم [afto lo bom]؛ پیر، کهنسال، در حال مرگ، نزدیک به مردن.
جرق آفتابواژهنامه آزاد(مشهدی) جَرق آفتاب؛ آفتاب سوزان. مثال:«دِ جَرق افتو ویستیدَ.» یعنی در آفتاب سوزان ایستاده است.
اشتوواژهنامه آزادچگونه، چطور، به چه صورت. به کسر الف، سکون شین و ضم تاء. مثال:اشتو رفتی؟ اشتو شکست؟ ضمنا باقی واژگان مثال به فارسی آمده نه گویش. (بروجنی) اُشتو؛ تند و سریع. (به
ارتوواژهنامه آزاد(گنابادی) اَرْتُوْ [artow]؛ گبر اعظم، پیر موبدان، مسئول برقراری ارتباط انسان ها با نورگاه دیو (خدا)، خادم خدایان.