اهل صلاحواژهنامه آزاداَهلِ صِلاح؛ کسانی که خیرخواه و اهل صلح و آشتی اند؛ کسانی که میانجی گری می کنند و می خواهند دعوا یا دشمنی یا جنگی را به سمت آشتی و دوستی و صلح ببرند.
الیکیواژهنامه آزادنام گیاه دریایی. نام قومی از طوایف یهود فامیل می باشد. اکثریت در گز برخوار اصفهان هستند.
آرتمیزواژهنامه آزادآرتمیز اول پادشاه هالیکا نارس . وی در جنگ خشایار شاه ضد یونانیان شرکت داشت و در سالامین جنگید ( 480 ق . م ) آراتمیز دوم . ملکه هالیکا نارس در [ کاری ] . وی برای
پیزو الکتریکواژهنامه آزادموادی که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند، اثر فشاربرقی، موادی که با اعمال نیروی خارجی، دوقطبی ها یشان تحریک می شوند و میدان الکتریکی ایجاد می ش
کشسانیواژهنامه آزادکِشسانی یا الاستیسیته (Elasticity)؛ کشایندی، خاصیت تغییرشکل بازگشت پذیر (ارتجاعی) مواد است. || حدّ کشسانی؛ حدّی از نیرو که مادّه، فراتر از آن، رفتار کشسان ندارد
نازگواژهنامه آزادناخن. نَازگُ (نَازگو) جمعش. الف بین آ و اَ تلفظ می شود مانند الف عربی در ناصر یا نار. به سکون زاء و گاف. این واژه متروک شده و کمتر کسی آن را به کار می برد. مثال
عربدهواژهنامه آزاد1. داد و فریاد همراه با ستیزه جویی و پرخاشگری 2. حالتی که بعد از خوردن مشروب الکلی زیاد برای کسی پیش می آید و او را به داد و فریاد و رفتار ناروا وا می دارد