انگوتینواژهنامه آزاداَنْگُوْتِینْ. دردهخدا. کلمه ایست مشترک درزبان سنسکریت هندوپهلوی هخامنشی به معنای نگین وانگشترویاتک بودن ودرچشم بودن یک چیز
گژن پینواژهنامه آزادانگشتی؛ قطعۀ استوانه ای و توخالی که به شکل عرضی، از وسط ارتفاع پیستون می گذرد و از سر دیگر آن بیرون می آید و هم زمان، از حفرۀ بالای شاتون هم می گذرد و به این تر
انگوتینواژهنامه آزاداَنْگُوْتِینْ. دردهخدا. کلمه ایست مشترک درزبان سنسکریت هندوپهلوی هخامنشی به معنای نگین وانگشترویاتک بودن ودرچشم بودن یک چیز
کلکواژهنامه آزادkelek انگشت انگشت Kelek انگشت (بوشهر و اطراف) کَلَک؛ منقل کباب پزی (رک. فرهنگ معین و عمید). کِلْک:(kelk) در گویش گنابادی به انگشت کوچک دست و پا گویند ، زکاوت ،