گوسفند اندازواژهنامه آزادنام فنی از کشتی که یک دست در پس سر حریف و دست دیگر در کندۀ او قرار می گیرد.
ژئوماتیکواژهنامه آزادعلم ، هنر و فن آوری تعیین موقعیت نسبی نقاط بر روی سطح زمین ، بالا و پایین سطح زمین و در به مفهوم کلی تر ژئوماتیک (نقشه برداری ) در برگیرنده تمامی روش های اندازه
کلخنگواژهنامه آزادمیوه ای کوچک به اندازۀ دانه های گندم و سبزرنگ که در کوه ها و شیار سنگ ها رشد می کند مزه ای چرب مانند و کمی ترش دارد برای تقویت حافظه و مخلوط آن با چند گیاه دیگر
تشتهواژهنامه آزادتَ ش ت ه:پیاله ای مسین بود که ته آن سوراخی به اندازۀ یک نخود وجود داشت و ظرفیت آن تقریباً به اندازۀ یک فنجان (کاپ) بود و از آن برای اندازه گیری زمان حق آبۀ کشاو