الهانواژهنامه آزاد(ترکی) بزرگ ایل، رئیس ایل؛ واژۀ مرکب از ال و هان. در ترکی، ال به معنی ایل، قوم، طایفه و... است و هان به معنی بزرگ، پادشاه، فرمانده، رهبر و...
الیکیواژهنامه آزادنام گیاه دریایی. نام قومی از طوایف یهود فامیل می باشد. اکثریت در گز برخوار اصفهان هستند.
شرویواژهنامه آزادشرو نام یکی از روستا های بخش الوار گرمسیری اندیمشک است که درنزدیکی منگره است که به اهالی این منطقه طایفه شروی می گویند که ازطایفه میر هستند ، گروهی از شروی ها د
فاشیسمواژهنامه آزاداین عنوان به معنای خاص نام جنبشی است که در ۱۹۳۲ به رهبری موسولینی رهبر ایتالیا به راه افتاد و به قدرت رسید و کلمه فاشیسم از کلمه ایتالیای فاشیسمو گرفته شده است
الوکواژهنامه آزاد(به فتح الف) میوه ای است شبیه بادام و کمی کوچک تر که در اغلب بخش های کوهستانی ایران می روید؛ بادام کوهی.
درسنکواژهنامه آزاددرسنک. [دّ ر سٍ ن َ ک] دهی است جزء دهستان اشکور بالا از بخش رحیم آباد شهرستان رودسر بالاتر از بخش شوئیل و 130 کیلومتری قزوین و جمعیت آن نزدیک به 170 نفر (51 خان
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد