افغانواژهنامه آزادفریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست
افغانیواژهنامه آزادواحد پول افغانستان , به اشتباه به ملت افغانستان افغانی میگویند که بهتر است افغانستانی بگوییم
افغانستانیواژهنامه آزاداین لغت به صورت پراکنده توسط عده ای از شهروندان افغانستان یاد میشود. این افراد اعتقاد دارند افغان = پشتون است .به خاطر همین از لغت افغانستانی استفاده میکنند . و
افغانستانیواژهنامه آزاداین لغت به صورت پراکنده توسط عده ای از شهروندان افغانستان یاد میشود. این افراد اعتقاد دارند افغان = پشتون است .به خاطر همین از لغت افغانستانی استفاده میکنند . و
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
افغانیواژهنامه آزادواحد پول افغانستان , به اشتباه به ملت افغانستان افغانی میگویند که بهتر است افغانستانی بگوییم