اصلواژهنامه آزاددونگ (پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) پَروَز، آغازه. شاهنامه:بدو گفت من خویش گرسیوزم - به شاه آفریدون کشد پَروَزَم. "اصل بقای انرژی" به پارسی می شود "پَروَزِ
حسابدارواژهنامه آزادحسابدار یک شخصیت حقوقی بوده که کلیه محاسبات ازلحاظ دریافتی ،پرداختی وعواید شرکت رابراساس استاندارهای حسابرسی وحسابداری در سیستم مالی ثبت وظبط می کند ودرپایان سا
رعایت قوانین و مقررات سازمان و شئونات اداریواژهنامه آزادتوجه به قانون و اصول مورد احترام یک سازمان ، حرفه و موسسه که برای تسهیل روابط بین افراد وضع شده اند.
طریقیت و موضوعیتواژهنامه آزاد«موضوعیت» و «طریقیت» (از اصطلاحات اصول فقه)؛ گاهی صفت قطع واقع شده و گاهی صفت اماره می باشد، در هر دو مورد؛ اگر قطع یا ظن (گمان) در حکم شرعی قید شده باشند و حکم
اصولگراواژهنامه آزاداصولگرا یعنی کسی که رسالت خود را در حفظ اصول جهان بینی پذیرفته شده اش می یابد. پس مهمترین کار یک اصولگرا، شناخت و تبیین اصول و دفاع منطقی از آن است. در تفکر اصو
جوالقواژهنامه آزاداگربرای صفت انسان بکاررود به معنی فردی بی اصول وشلم شوربا که احتمالا قد بلندی هم دارد وکنترل کارهایش رابه طورکامل ندارد(از واژهای یزدی)