استهبانواژهنامه آزادنام شهری در شرق استان فارس که قبلا به اصطهبانات معروف بوده واز سال 1350 به استهبان که بیشتر از حروف فارسی استفاده گردیده معروف شده است
در دادنواژهنامه آزاددر دادن یا درگرفتن آتش زدن - آتش گرفتن طزر = طویله /اصطبل بزرگ ناخود = نخود چوخت = سقف ساقیج = نوعی آدامس سیاه رنگ که از شیره گیاهی به نام ﹶسوﹾ بدست می آید و ما
بختگانواژهنامه آزادبختگان . [ ب َ ] (اِخ ) دریاچه ای در فارس، به طول قریب 80 هزارگز و محیط آن گاهی به 240 هزارگز بالغ شود. رود کر بدین دریاچه می ریزد و چند جزیره ٔ کوچک دارد. دریا
استرابواژهنامه آزادیک لغت با ریشه پارسی باستان به معنی ستاره ی آبها و منسوب به ستاره ی آناهید. ستاره آبها ، آباد و عمارت -منسوب به ایزدبانوی آبهای روان آناهید ستاره آب و آبادانی -
استرابیواژهنامه آزاداز واژه استراب و ریشه پهلوی میباشد و به معنای ستاره آبها، آبادانی و عمارت و منسوب به ایزدبانوی آبهای روان میباشد.