اسکیزوفرنیواژهنامه آزاداین واژه ریشه فارسی ندارد اگر بخواهیم معادل فارسی برای آن بیان کنیم روان گسیخته کلمه مناسبی است. اسکیزوفرنی که گاهی در فارسی به صورت اسکیزوفرنیا یا شیزوفرنی نیز
اتمیزه کردنواژهنامه آزاد(اَ تٌ) ریز ریز کردن ، (مایعات) تبدیل به پودر کردن ، مرکب از اتم یا ذرات ریز کردن
اسکیزوفرنیواژهنامه آزاداین واژه ریشه فارسی ندارد اگر بخواهیم معادل فارسی برای آن بیان کنیم روان گسیخته کلمه مناسبی است. اسکیزوفرنی که گاهی در فارسی به صورت اسکیزوفرنیا یا شیزوفرنی نیز
مرخصیواژهنامه آزاد(پارسی سره، واژۀ پیشنهادی کاربران) آسایه. (پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) رهاکنش.
دلارستاقواژهنامه آزاددلارستاق مجموعه روستاهائی است که امتداد آن از جنوب غربی به شمال شرقی کوه دماوند کشیده شده است و درآن آبریزها و چشمه های شمالی دماوند جریان داشته و در رباط کهرود
حردوبواژهنامه آزادملک حردوب، پسرِ ذات الدواهی و پدرِ ملکه آبریزه؛ از شخصیت های کتاب هزار و یک شب. (او پس از آنکه دانست دخترش چگونه به قتل رسیده با حیله های مادرش از ملک نعمان ان