از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
اوپالواژهنامه آزاداُپال (Opal)، عین الهَر، عین الشمس، سنگ چشم گربه؛ یکی از سنگ های بهادار است. گونه ای دُرّ کوهی است ولی بی شکل و از آن نرم تر است.
مر قانونواژهنامه آزاداصل قانون (مُرِّ قانون) اصل خود قانون. قانون صریح و بدون هیچ گونه تفسیر، ملاحظه، آسان گیری یا چشم پوشی. فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر؛ فقط معنا و مفهومی که از
ری راواژهنامه آزاددر افسانه های کهن ایرانی ری را به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوش
رجیسترواژهنامه آزادآگاره. از ریشۀ "آگاشتن" به چَم "ثبت کردن". گونه ای ویر (حافظه) است که داده ها را پردازنده آنجا می خواند و می نویسد. در نوشته های تَشنیکی (فنی) آنرا، با واژه های
کزدانواژهنامه آزادنام دهی است در شهرستان زیباک بدخشان، یک درۀ زیبا و سبرسبز با آب و هوای گوارا و چشمه سارهای نقره گون. در این دهکده در حدود 40 خانوار زندگی می کنند که همه از نسل