از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
کابینتواژهنامه آزاددولابچه. از "دول" (بخوانید چون دوغ) و "آب" و پسوند "چه" رویهم به چَمِ "گنجۀ کوچک".
خردانهواژهنامه آزادخَرَدانه:از روی خرد و آگاهی. مثال از دیوان شمس تبریزی:خردانه ظالمی تو که ورا چو ماه گویی/ ز چه روش ماه گویی، تو مگر بصر نداری
counterfactualواژهنامه آزادحقیقت جایگزین (اسم):بیانی از رویدادی در گذشته که می گوید اگر اتفاق دیگری به جای آن می افتاد، چه می شد. غلط، نادرست، حقیقت جعلی (صفت).
نرم افزار آزادواژهنامه آزادنرمافزار آزاد درباره آزادی است، نه قیمت. برای درک بهتر باید به معنای آزاد در آزادی بیان فکر کنید، نه در نوشیدنی مجانی. نرمافزار آزاد در مورد آزادی کاربران برا
خار خوردنواژهنامه آزادخار خوردن. (فعل) در اصطلاح مردم کابلستان، به معنی رمیدن است. ترسیدنی خفیف اما بازدارنده. مانند این شعر صوفی عشقری: از چه خار از ما خوری ای جامه خارایی بیا جای