از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
ملچکاواژهنامه آزادپیمان. عهد. شاهد مثال:«سلطان... به عزمِ یورش دشت قبچاق تَواچیان را به طلبِ لشکرها فرستاد و از ایشان مُچلکا گرفتند که روی دل هیچ آفریده نبینند و لشکر به سانِ قد
افق رویدادواژهنامه آزادافق رویداد . نقطه ی غیر قابل برگشت (ستاره شناسی) سطح یک سیاه چاله:مرز یک سیاه چاله که در آن سرعت گریز برابر با سرعت نور بوده و از این مرز فراتر، هیچ چیزی دیگر،
کمان گوشتواژهنامه آزادگیاه یا میوه ای شبیه به قارچ که در فصل بهار هنگام رعد برق به یکباره از زمین میروید مردم خطه سرسبز طالقان اعتقاد دارند این گیاه لذیذ باید در طالعشان باشد وگرنه ه
نرم افزار آزادواژهنامه آزادنرمافزار آزاد درباره آزادی است، نه قیمت. برای درک بهتر باید به معنای آزاد در آزادی بیان فکر کنید، نه در نوشیدنی مجانی. نرمافزار آزاد در مورد آزادی کاربران برا
یهاواژهنامه آزاد( به ضم حرف اول ) در زبان کرمانشاهی ‘ به معنی موجودی افسانه ای است که به هیچ وجه از خوردن غذا سیر نمیشود ‘ و افراد پرخور به آن تشبیه میشوند.