از سرواژهنامه آزادبهخاطرِ، بهدلیلِ، برایِ در واقع "حرفاضافهی مرکب" بودنِ "ازسرِ" مقصود من است. به متنهای زیر توجه کنید: ۱) طی یکروز و ظرف یکساعت / نامهای مختصر گذاشت و ر
از سر واکردواژهنامه آزاداَزْ سَرْ واْکِرْدَ:(az sar wakerda) در گویش گنابادی یعنی کاری را اانجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری است ، رد کردن درخواست
از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
فشکورواژهنامه آزادفشکور (فِشگیر، فُشکور، فَشکور) دهکده ای ییلاقی و باستانی است که در ارتفاع تقریباً 2000 متری در قلب کوه های سر به فلک کشیدۀ البرز غربی و در همسایگی علم کوه واقع
گوازواژهنامه آزادروستای گواز دارای 200 خانه و 1000 نفر ساکن دارای چشمه آب گرم که از آتش فشان سر چشمه می گیرد.دارای ثبت ملی است.از نقاط زیادی برای شفا گرفتن می آیند.متنوع ترین می
شاهنامهواژهنامه آزادکتابی که در آن سرگذشت پادشاهان ایران، به نظم یا نثر، گرد آمده باشد. شاهنامه شاهنامه نام یک عده از کتب منثور و منظوم حماسی است که در آنها سرگذشت شاهان ایران یاد
نضجواژهنامه آزادرسیدن و پختن نَضِجَ: نَضْجاً التمرُ أو اللحمُ:خرما رسیده شد و یا گوشت پخت و خوشمزه شد - نَضَجاً , ِ النّاقةُ بِوَلَدِهَا:یکسال گذشت و ماده شتر نزائید . نَض
شنگواژهنامه آزادگیاه شِنگ «با کسرۀ حرف ش»:محل رویش آن به طور خودرو بیشتر در کشتزارهای گندم و جو است و در طب سنتی قدیم و جدید به عنوان داروی کاهش میزان قند خون از آن استفاده می