از سرواژهنامه آزادبهخاطرِ، بهدلیلِ، برایِ در واقع "حرفاضافهی مرکب" بودنِ "ازسرِ" مقصود من است. به متنهای زیر توجه کنید: ۱) طی یکروز و ظرف یکساعت / نامهای مختصر گذاشت و ر
از سر واکردواژهنامه آزاداَزْ سَرْ واْکِرْدَ:(az sar wakerda) در گویش گنابادی یعنی کاری را اانجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری است ، رد کردن درخواست
از برایواژهنامه آزاد(حرف اضافهی مرکّب) بهرِ، از بهرِ، برای. ای دل! غم عشق، از برای من و توست / سر بر خط او نه، که سزای من و توست // تو چاشنی درد ندانی، ور نه، / یکدم غم دوست خون
فشکورواژهنامه آزادفشکور (فِشگیر، فُشکور، فَشکور) دهکده ای ییلاقی و باستانی است که در ارتفاع تقریباً 2000 متری در قلب کوه های سر به فلک کشیدۀ البرز غربی و در همسایگی علم کوه واقع
نضجواژهنامه آزادرسیدن و پختن نَضِجَ: نَضْجاً التمرُ أو اللحمُ:خرما رسیده شد و یا گوشت پخت و خوشمزه شد - نَضَجاً , ِ النّاقةُ بِوَلَدِهَا:یکسال گذشت و ماده شتر نزائید . نَض
شنگواژهنامه آزادگیاه شِنگ «با کسرۀ حرف ش»:محل رویش آن به طور خودرو بیشتر در کشتزارهای گندم و جو است و در طب سنتی قدیم و جدید به عنوان داروی کاهش میزان قند خون از آن استفاده می
کچالوواژهنامه آزاد(افغانستان) سیب زمینی. کچالو. [ کَ چا لو ] (فارسی افغانستان) مانند برخی واژگان دیگر، از هند وارد زبان فارسی دری شده؛ پیشوند «کج» یا «کچه» را به «آلو» اضافه کرد
از سر واکردواژهنامه آزاداَزْ سَرْ واْکِرْدَ:(az sar wakerda) در گویش گنابادی یعنی کاری را اانجام ندادن ، پیچاندن کسی که پیگیر انجام کاری است ، رد کردن درخواست