کالکواژهنامه آزادنوعی کفش که ازجنس چرم وپارچه ضدآب وپشمی استفاده میشدکه درزمستانهای سرداستفاده میکردندکه درکوه ودشت برفی ویخبندان استفاده میکردند
تجگواژهنامه آزاداین واژه در زبان محلی برخی شهرها و روستاهای خراسان جنوبی ازجمله بشرویه و رقه مصطلح است و به خربزۀ نارس و کال گفته می شود.
اندامکواژهنامه آزادبخش های متفاوت ازسلول که هریک وظایف خاصی ازجمله پروتئین سازی،سم زدایی و...رابرعهده دارند.
هوک زدنواژهنامه آزاداین لغت به معنی سک سکه کردن است که دربرخی شهرهاوروستاهای خراسان جنوبی ازجمله بشرویه ورقه بکارمی برند