ارکواژهنامه آزادارگ و آن قصر یا قلعه کوچکی را گویند که در میان قلعه ی بزرگتری ساخته شود و محل سکونت پادشاه و یا حاکم باشد. و نیز به معنی قوس هم آورده میشود
ارتق ارسلانواژهنامه آزادزنده گی نامه آرتق: درولسوالی اندخوی ولایت فاریاب دریک خانواده روشن فکرچشم به دنیا گشود.وعلاقه زیاد دررشته پهلوانی داشته وهمچنان ارتق یک مرد پهلوان وقوی بوده است
آلانقواژهنامه آزادآلانق یکی از روستاهای آذربایجان شرقی بوده و در شهرستان بستان آباد بخش مرکزی دهستان قوری گل واقع شده. این روستا از جاده تهران - تبریز حدود 20 کیلومتر فاصله دارد
درستارواژهنامه آزاددرستاری کننده، درست کننده، درست آورنده، درست آراینده یا درست آرا، وجین کننده، خوب و بد را از هم سوا کننده، بهساز و اصلاحگر، غلط گیر، مصحح، صحیح کننده، و ...
مصححواژهنامه آزاددرستار، درست کننده، صحیح کننده، درست آورنده، درست آراینده یا درست آرا، وجین کننده، خوب و بد را از هم سوا کننده، بهساز و اصلاحگر، غلط گیر و ...
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
آرشیداواژهنامه آزادآر به معنای آریایی و شید به معنای خورشید و آرشیدا به معنای خورشید آریایی می باشد مادر آریایی بانوی خورشید ، بانوی پاکی ، نورانی آریایی درخشان؛ واژۀ مرکب از آر و