آخشیکواژهنامه آزادعناصر چهار گانه اب.باد.خاک.اتش. (اسم زرتشتی) برگرفته از «اغچیک»، به ارمنی یعنی دختر.
آشیدواژهنامه آزاد(فارسی) طلوع خورشید ترکیب؛ (پیشوند) آ به معنی آمدن - بالا آمدن و شید به معنی خورشید
المانواژهنامه آزادمعنی کلمه اِلمان با توجه به مورد استفاده متفاوت است مثلا در ریاضیات به قسمتی از یک دستگاه که خواص همان دستگاه را به طور کامل یا جزئی داشته باشد اِلمان دستگاه می
شیرینواژهنامه آزادشلپ. به عقیدۀ بعضی پاک نویسان، از آنجا که شیرین (شیر+ین) پدیدآمده از شیر (نوشیدنی) است، معنی آخشیج (متضاد) تلخ را نمی دهد و به جای آن از واژۀ شلپ بهره می بریم.
آترینواژهنامه آزادآتشین. زیبارو و پرانرژی. نامی که در نوشته های هخامنشی دیده شده و در سنگ نوشته های بیستون آمده، نام پسر اوپدرم که در زمان هخامنشی بر علیه حاکم خوزستان شورش کرد