آبادواژهنامه آزادهمچنین میتوان آباد را این گونه تجزیه نمود:«آو» و «ات»، یعنی تلفط ترکی آباد؛ از اسامی پیرمردان آذربایجان؛ آو:خانه و ات:پسوند محل ساز ترکی. مثال:مرات یعنی مر(کوکب
هند آبادواژهنامه آزادآباد شده توسط هندیان، نام روستایی در 17 کیلومتری جنوب شرقی شهرستان تربت حیدریه در استان خراسان رضوی،جزء شهرستان رشتخوار و در 45 کیلومتری غرب این شهرستان،و در زم
نقی آبادواژهنامه آزادنقی آباد فندرسک استان گلستان یکی از روستاهای کوچک و زیبای شهرستان رامیان است که در 40کیلومتری مرکز این شهرستان واقع شده است که تقریبا 160خانوار (650)نفر جمعیت د
شائبهواژهنامه آزادکلمه شائبه نیز بمعنی میراث یا عادتی است که مردم از ابا و اجداد بواسطہ رابطہ خون میگیرند, بکار رفتہ, در ترخان نامہ صفحہ چھلم جملہ ای این طور ست "ملک محمود خان ب
سرمشواژهنامه آزادزردآلوی خشک شده و شکرسوده که مغز بادام را به جای هسته در آن بگذارند. || در لغتنامه ها به معنی زردآلوی خشک آمده، اما شاید نام رقمی از زردآلو نیز باشد، چرا که ابو
کاروتاژواژهنامه آزاد[آبهای زیرزمینی] به مجموعه عملیات چاه پیمایی که عمدتاً به کمک روشهای ژئوفیزیکی صورت میگیرد، گفته میشود. یکی از اهداف کاروتاژ چاه، تشخیص محدوده آب شور و شیرین می