ابرغانواژهنامه آزاداَ ب اَ ر غ آ ن روستایی از توابع تبریز که در تقسیمات جدید به روستاهای شهرستان سراب پیوست.
ابرواژهنامه آزاد[ اَ ] (اِ) ۱-توده ای نرم و قابل رویت و معمولا بزرگ که از میعان آب های تبخیر شده و یا انجماد آن ها در ارتفاعات بالای جوّ زمین پدید می آید. ۲-چیزی مخلخل و بی ن
دماوندواژهنامه آزاددماوند:کوه ابرین نفس یا نفس ابری، کوهی که ابر از نفس او بر می آید. دماوند ، از ترکیب سه واژه ی« دم » به معنای نفس ، « آ aw» یا« آو av » به معنای ابر، و « وند »
توسیواژهنامه آزادتَوسی در زبان بختیاری به معنی وسیله ای است که روی آن خمیر نان را پهن میکنن . ابزاری برای پخت و پز نان . توسی (طوسی). (ص. فا.) رنگی است بین سفید و سیاه که خاکست
ابرواژهنامه آزاد[ اَ ] (اِ) ۱-توده ای نرم و قابل رویت و معمولا بزرگ که از میعان آب های تبخیر شده و یا انجماد آن ها در ارتفاعات بالای جوّ زمین پدید می آید. ۲-چیزی مخلخل و بی ن
میهاواژهنامه آزادابر. که در لغتنامه های مازندرانی به اشتباه " میا " نوشته میشود. در زبان تبری به معنی ابر.