اخندواژهنامه آزاداخند ؛ طبق اقوال قدیمی گویند دراصل ( آخوند) بوده اما به مرور زمان به اخند تغییر یافته - مقوله دیگر که ممکن است، برتری داشته باشد همه ی مردم ساکن در این ده یار و
آیینه ی اسکندرواژهنامه آزاددر شهر اسکندریه (که بنای آن به اسکندر مقدونی منسوب است) در رأس شمال شرقی«فارس» که جزیره ای در بندر اسکندریه است، یک فانوس دریایی قرار داشت که به دست «بطلمیوس» ب
بیاکنمواژهنامه آزادبیاکنم:به فتح " ک " از ریشه ی:آکندن . [ک َ دَ ] (مص ) پر کردن . انباشتن امکان دیده بستنم از روی دوست نیست اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم غزل 411 سعدی
تاکسیدرمیواژهنامه آزادپوست آرایی. فنِ پیراستن، آکندن، دوختن و آراستن پوست جانوران به دست پوست آرایان است تا دستاورده نیادی (طبیعی) و زنده بنماید.
پراپرواژهنامه آزادپُراپُر؛ مملو، لبالب، سر شار، کاملا پُر، آکنده، مشحون و اشباع شده، بسیار پُر شده، چیزی که بسیار پُر شده است.
اخندواژهنامه آزاداخند ؛ طبق اقوال قدیمی گویند دراصل ( آخوند) بوده اما به مرور زمان به اخند تغییر یافته - مقوله دیگر که ممکن است، برتری داشته باشد همه ی مردم ساکن در این ده یار و